نرحب بكم في هذه الحلقة من برنامجكم "تعلّم الفارسية". لنستمع إلي حوار آخر حول الأماكن الأثرية والجذابة في مدينة شيراز، ولنتعلّم مفردات وعبارات فارسية جديدة والحوار في سوق "وكيل" التي أنشئت في عهد "السلالة الزندية" التي أسسها "كريم خان زند" عام ألف وسبع مائة وخمسين وإتخذ شيراز عاصمة لإيران آنذاك
.
المفردات: الجزء الاول
عبرنا ومررنا
سوق
تقليدي
قبو
مكتظ
مثل هذا اليوم
كان مزدهراً
شؤون تجارية
كان ومازال يُنجز
|
عبور كرديم
بازار
سُنتي
طاق
شلوغ
مثل امروز
رونق داشت
امور بازرگاني
انجام مي شده است
|
*******
الحوار: الجزء الاول.
محمد: ما قبلاً چند بار از اين ميدان عبور كرديم.
محمد: نحن مررنا من هذا الميدان عدة مرّات.
علي: اينجا، ميدان شهدا نام دارد كه نزديك بازار است.
علي: هذا المكان يسمي ساحة الشهداء وهو قريب من السوق.
محمد: چه قدر اين بازار بزرگ و زيباست! بازارهاي سُنتي ايران، همه داراي سقف هاي بلند و طاق هاي زيبا هستند.
محمد: كم هي كبيرة وجميلة هذه السوق! الأسواق التقليدية الايرانية، كلّها ذوات سقوف عالية وقبوات جميلة.
علي: درست مي گويي. اين بازار را شبيه بازار قيصريه شهر لار ساخته اند.
علي: صحيح ما تقول. إنّهم أنشأوا هذه السوق شبيهة بسوق قيصرية في مدينة لار.
محمد: خيلي هم شلوغ است! آيا در گذشته نيز اين بازار مثل امروز رونق داشته است؟
محمد: وإنّها مكتظة جداً! هل كانت هذه السوق مزدهرة في السابق أيضاً كما هي عليها في يومنا هذا؟
علي: البته. در گذشته اينجا قلب واقعي شيراز بوده و تمام امور بازرگاني در اينجا انجام مي شده است.
علي: طبعاً. فهذا المكان كان في السابق، القلب الحقيقي لشيراز. كلّ الشؤون التجارية كانت ومازالت تنجز فيه.
*******
المفردات: الجزء الثاني
متجر
متاجر
مصطبة
مئات
معاملة
سوق الخياطين
كلّ ما
تشتري
تودّ أن تشتري
|
مغازه
مغازه ها
سكو
صدها
داد و ستد
بازار خياطها
هر چه
بـِخري
دوست داري بخري
|
*******
الحوار: الجزء الثاني.
محمد: چه مغازه هاي زيبايي! دو طرف آن سكو ساخته اند.
محمد: يالها من متاجر جميلة! لقد أنشأوا مصطبات علي جانبيها.
علي: محمد جان! به مغازه هاي داخل بازارهاي سنتي، حجره مي گويند. بازار وكيل صدها حجره دارد.
علي: عزيزي محمد! يسّمون المتجر داخل الأسواق التقليدية، حجرة. لسوق وكيل مئات الحجرات.
محمد: تقريباً در اينجا همه چيز داد و ستد مي شود. درست است؟
محمد: يعامل كلّ شيء تقريباً في هذا المكان. صحيح؟
علي: بله. درست است. اين بازار چند بازار فرعي دارد. مثل بازار بزرگ، بازار خياطها و چند بازار ديگر.
علي: أجل. صحيح. لهذه السوق عدة أسواق فرعية، مثل السوق الكبيرة، وسوق الخياطين، وعدة أسواق أخري.
محمد: آيا مسجد و حمام وكيل هم در همين نزديكي است؟
محمد: هل مسجد وحمام وكيل أيضاً علي مقربة من هنا؟
علي: بله. هر چه دوست داري از اين بازار بخر، تا با هم به مسجد و حمام وكيل برويم.
علي: نعم. إشتر كلّ ما تحبّ من هذه السوق، لكي نذهب معاً إلي مسجد وحمام وكيل.
*******
الآن نستمع أعزائي إلي الحوار بالفارسية.
محمد: ما قبلاً چند بار از اين ميدان عبور كرديم.
علي: اينجا، ميدان شهدا نام دارد كه نزديك بازار است.
محمد: چه قدر اين بازار بزرگ و زيباست! بازارهاي سُنتي ايران، همه داراي سقف هاي بلند و طاق هاي زيبا هستند.
علي: درست مي گويي. اين بازار را شبيه بازار قيصريه شهر لار ساخته اند.
محمد: خيلي هم شلوغ است! آيا در گذشته نيز اين بازار مثل امروز رونق داشته است؟
علي: البته. در گذشته اينجا قلب واقعي شيراز بوده و تمام امور بازرگاني در اينجا انجام مي شده است.
*******
محمد: چه مغازه هاي زيبايي! دو طرف آن سكو ساخته اند.
علي: محمد جان! به مغازه هاي داخل بازارهاي سنتي، حجره مي گويند. بازار وكيل صدها حجره دارد.
محمد: تقريباً در اينجا همه چيز داد و ستد مي شود. درست است؟
علي: بله. درست است. اين بازار چند بازار فرعي دارد. مثل بازار بزرگ، بازار خياطها و چند بازار ديگر.
محمد: آيا مسجد و حمام وكيل هم در همين نزديكي است؟
علي: بله. هر چه دوست داري از اين بازار بخر، تا با هم به مسجد و حمام وكيل برويم.
*******