نحييكم أعزائي ونرحب بكم في هذه الحلقة من برنامجكم "تعلّم الفارسية"، حيث سنتعلّم مفردات وعبارات جديدة بالفارسية من خلال حوار بين الزميلين محمد وحميد. يدور هذه المرة أيضاً حول المراسم الـتي تقام للحاج بعد عودته من أداء فريضة الحج.
تشتمل هذه المراسم مثلاً علي إقامة وليمة يدعي إليها ذو والحاج وأصدقاوه. وقد علمنا في الحلقتين السابقتين أنّ والدي سعيد زميل محمد وحميد ذهبا إلي مكة المكرمة لأداء فريضة الحج، وبعد عودتهما قرروا أن يقيموا لهما مأدبة عشاء يحضرها الأهل والأقارب والجيران وبالمناسبة أرسل سعيد بطاقة دعوة لمحمد قام بتسليمها زميله حميد.
المفردات: الجزء الاول
|
ما هذا؟
بطاقة
مأدبة
قد دعا
قد دعوا
قد عادوا
قاعة
بعيد
نقدّم هدية
يحملون هدية
عادة
ضيف
|
اين چيست؟
كارت
مهماني
دعوت كرده است
دعوت كرده اند
باز گشته اند
تالار
دور
هديه بدهيم
هديه مي برند
معمولاً
مهمان
|
*******
الحوار: الجزء الأول.
محمد: اين چيست؟ كارت دعوت است؟
محمد: ما هذه؟ بطاقة دعوة؟
حميد: بله. اين كارت دعوت است. سعيد تو را به مهماني دعوت كرده است.
حميد: نعم. هذه بطاقة دعوه. لقد دعاك سعيد إلي مأدبة.
محمد: مهماني حاجي؟
محمد: لمأدبة الحاج؟
حميد: بله. پدر ومادر سعيد از مكه بازگشته اند وهمه را به مهماني دعوت كرده اند.
حميد: نعم. والدا سعيد قد عادا من مكه ودعوا الجميع إلي مأدبة.
محمد: مهماني كجاست؟
محمد: أين المأدبة؟
حميد: مهماني در يك تالار در خيابان بهار است.
حميد: المأدبة في قاعة في شارع بهار.
محمد: آيا دور نيست، بايد هديه هم بدهيم؟
محمد: أليست بعيدة، يجب أن نقدم هدية ايضاً؟
حميد: بله. معمولاً مهمانها هديه اي براي حاجي مي برند.
حميد: نعم. عادة يحمل الضيوف هدية للحاج.
*******
المفردات: الجزء الثاني
|
اشتريت
شيئاً
أعلم
اليوم
إشتري
سوق
يذهب
غداً
أشتري
نذهب
من فضلك
ذهاب
إتصل بي
|
خريدي
چيزي
مي دانم
امروز
خريد
بازار
مي رود
فردا
مي خرم
مي رويم
لطفاً
رفتن
به من تلفن بزن
|
*******
الحوار: الجزء الثاني.
محمد: آيا تو چيزي خريده اي؟
محمد: هل أنت قد اشتريت شيئاً؟
حميد: نه. امّا مي دانم مادرم امروز براي خريد به بازار مي رود.
حميد: لا. لكن أعلم أن والدتي تذهب إلي السوق اليوم لشراء هدية.
محمد: خوب. من هم فردا صبح چيزي مي خرم.
محمد: حسناً. أنا أيضاً أشتري شيئاً صباح غد.
حميد: آيا مي خواهي با هم به مهماني برويم؟
حميد: هل تريد أن نذهب معاً إلي المأدبة؟
محمد: آره. لطفاً قبل از رفتن به من تلفن بزن.
محمد: نعم. من فضلك إتـّصل بي قبل الذهاب.
*******
نستمع الآن إلي الحوار كاملاً وبالفارسية فقط.
محمد: اين چيست؟ كارت دعوت است؟
حميد: بله. اين كارت دعوت است. سعيد تو را به مهماني دعوت كرده است.
محمد: مهماني حاجي؟
حميد: بله. پدر ومادر سعيد از مكه بازگشته اند وهمه را به مهماني دعوت كرده اند.
محمد: مهماني كجاست؟
حميد: مهماني در يك تالار در خيابان بهار است.
محمد: آيا دور نيست، بايد هديه هم بدهيم؟
حميد: بله. معمولاً مهمانها هديه اي براي حاجي مي برند.
*******
محمد: آيا تو چيزي خريده اي؟
حميد: نه. امّا مي دانم مادرم امروز براي خريد به بازار مي رود.
محمد: خوب. من هم فردا صبح چيزي مي خرم.
حميد: آيا مي خواهي با هم به مهماني برويم؟
محمد: آره. لطفاً قبل از رفتن به من تلفن بزن.
*******